سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تردید یا اشتباه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

خسته

    نظر
 

خسته تن و شکسته دل           و پیشونیم یه مشته گِل


دریا نشسته تو چشام              بسته سله ولی لبام


دو جوی آب رو گونه هام            یه سنگینی رو شونه هام


سقا میشه چشام برات             عباس ازت می خوام برات


واسه صدات جواب میشم           تو دست ساقی آب میشم


دارم تا خیمه ها یه گام               پیش صدای بچه هام


بغضی نشسته تو فضا                اسطوره ای شد این روزا


عطش با آتش تو هواست             دل می سوزه خیمه سواست


خسته تن و شکسته دل             رو پیشونیم یه مشته گل


آب فرات تو کوزمه                       عاشورا کل روزمه


شفق

n

خستگی

    نظر

 

هرشب کنار پنجره می نشینم وآرزوی دیدنش رادرسر می پرونم


 

 


 

خسته از صدای کوچ پرستوها ، عاشقانه صدایش میکنم می خواهم


 

 


 

کوله بار خستگی هایم را همراه با التماس های درونم برایش هدیه کنم


 

 


 

میخواهم ، میخواهم بخواهی درونم را با عشق او بخوانم و به او بگویم


 

 


 

که : چقدر دوستت دارم ...


 


معنای عشق 2

    نظر

روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:" چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟"


جوان لبخندی زد و گفت:" من اولین خواستگار این زنی هستم که در آتش گیر افتاده است. او و خانواده اش مرا به خاطر اینکه فقیر بودم نپذیرفتند و عشق پاک و صادقم را قبول نکردند. در تمام این سالها آرزو می کردم که کائنات تقاص آتش دلم را از این خانواده و از این زن بگیرد. و اکنون آن زمان فرا رسیده است."


شیوانا پوزخندی زد و گفت:" عشق تو عشق پاک و صادق نبوده است. عشق پاک همیشه پاک می ماند! حتی اگر معشوق چهره عاشق را به لجن بمالد و هزاران بی مهری در حق او روا سازد. عشق واقعی یعنی همین تلاشی که شاگردان مدرسه من برای خاموش کردن آتش منزل یک غریبه به خرج می دهند. آنها ساکنین منزل را نمی شناسند اما با وجود این در اثبات و پایمردی عشق نسبت به تو فرسنگها جلوترند. برخیز و یا به آنها کمک کن و یا دست از این ادعای عشق دروغین ات بردار و از این منطقه دور شو!"


اشک از چشمان جوان سرازیر شد. از جا برخاست. لباس های خود را خیس کرد و شجاعانه خود را به داخل کلبه سوزان انداخت. بدنبال او بقیه شاگردان شیوانا نیز جرات یافتند و خود را خیس کردند و به داخل آتش پریدند و ساکنین کلبه را نجات دادند. در جریان نجات بخشی از بازوی دست راست جوان سوخت و آسیب دید. اما هیچکس از بین نرفت.


روز بعد جوان به درب مدرسه شیوانا آمد و از شیوانا خواست تا او را به شاگردی بپذیرد و به او بصیرت و معرفت درس دهد. شیوانا نگاهی به دست آسیب دیده جوان انداخت و تبسمی کرد و خطاب به بقیه شاگردان گفت:" نام این شاگرد جدید "معنای دوم عشق" است. حرمت او را حفظ کنید که از این به بعد برکت این مدرسه اوست!"



عشق واقعی

    نظر
عشق واقعی اونه که چشمت به کسی غیر از معشوقه ات نگاه نکنه و یا گوشت دل به هیچ صدایی جز صدای اون نبنده  یا وقتی توی خیابون یا پارکی هوس شماره دادن نکنی. البته شاید شکست خورده باشی که من در این صورت به تو کمی حق میدم . تو هم شاید پسرخالتو یا دخترخالتو یا دوست خواهرتو یا دوست برادرتو یا  هر کی که باشه باید بی ریادوسش داشته باشی بیا. شاید جرات نداری بهش بگی و شاید  sms بی براش ربط بفرستی که اگر اون بی جنبه بازی در آورد بتونی 3شو بگیری .باید با سیاست بهش بگی یا بهش sms بزنی . اگر با قربونت برم و ... جوابتو داد که هیچ ولی اگر جواب نداد پافشاری کن اگه جوابتو داد وقتشه که بهش بگی I LOVE U . ولی خداییش خودم تا حالا هر چی امتحان کردم میگه دوست دارم ولی به یکی دیگه ( شاید اونم میخواد جای 3گرفتنو واسه ی خودش باز بذاره ولی من خیلی با جنبه ام حالا هر کی میخواد باشه اگه جوابم نه باشه 100% فقط به خودش میگم وباهاش مثل قبل از اینکه این حرفو بهم بزنه رفتار میکنم . هر کسی میخواد باشه فرقی نداره ) شما هم سعی کنید همینطور باشید ......

شعری تاریخی

    نظر
امروز این قطعه رو خوندم

دیدم خدایش راست گفته

کلاه تون رو قاضی کنید.............

(( بگذار عشق مال کسانی باشد که

سفاهت عاشق پیشگی دارند

من و تو ......شجاعت عاقل بودن داریم

آنقدر که بدانیم

وقتی که عشق از در می آید...

رنج است که با آن

 خروار خروار بر سر آوار می شود))


نفرین

    نظر

نفرین بر تو که چه ساده از کنارم گذشتی و خرمن امید را در دلم آتش زدی . چه رویاهایی که پرپر نشد ، چه

نزدیک هایی که دور نگشت

آن لحظه که خبر مرگت را برایم به ارمغان می آورند کاش حالم را ببینی ، شانه بالا زدنم را به علامت این که زیاد

مهم نیست و تکان دادن سرم را که عجیب عاقبت مرد ؟

و این را به خاطر بسپار که هرگز گناهت را نخواهم بخشید

 


تست هوش

    نظر
4تا سوأل هستش. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی.
آماده ای؟
برو به ادامه مطلب...

 


سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟

 

 



پاسخ:
اگر پاسخ دادید که نفر اول هستید، کاملاً در اشتباه هستید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جای او را می گیرید و نفر دوم خواهید بود.



سعی کن تو سوأل دوم اشتباه نکنی!
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی.

سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

 

 

 



جواب:
اگر جواب شما این باشه که شما یکی مانده به آخر هستید، باز هم در اشتباهید. بگید ببینم شما چه طور می تونید از نفر آخر سبقت بگیرید؟؟ (اگر شما از نفر آخر عقب تر باشید، خوب شما نفر آخر هستید و از خودتون میخواهید سبقت بگیرید؟؟؟؟)

شما در این مورد خیلی خوب کار نمی کنید، نه؟


سوأل سوم:
ریاضیات فریبنده!!! این سوأل رو فقط ذهنی حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.

عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید. عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید.
1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟

 

 





به عدد 5000 رسیدید؟ جواب درست 4100 است.
باور ندارید؟ با ماشین حساب حساب کنید.
مشخصتاً امروز روز شما نیست. شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوال آخر؟پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم پنجمی چیه؟

 

 





جواب: Nunu؟



نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید!!!

 


دلمون خوشه

    نظر

دلمون خوشه که می نویسیم یه سری می خونن میگن  به به ایولتو چی نوشتی

یه سری میگن بد بخت  شیش میزنه هررررررررررررر

بعضیا اشک میریزن

بعضیا { بیشتریا }می خندن....با توام ... نیشتو ببند .. دارم حرف میزنم

وقتیم که میمیریم  دلمون خوشه به صدای پای ادمایی که دارن اون بالا رو قبر ما راه  میرن  چی میگن و چی میشنویم بماند...

اگه از دستت شاکی باشه میاد میشینه دو تا  فحش توپ می بنده رو دلتو  تو هم که کاری اون پایین ازت ساخته نیست نگاش می کنی و مثل بچه ادم میشینی سر جات ... اینجاست که دلت خیلییییییییی میسوزه

اگه طرف خیلی دوست داشته باشه یه سه چار باری میاد سر خاکت یه گریه ای می کنه اونم نه واسه تو واسه اینکه دلش از دور و برش پره بعد یه فاتحه ای میده و علی علی....

اره اینه ...

بعد دلمون میشکنه  اونم چه شکستنی  همه ی اهل  قبور پا میشن از ترسشون سیخ وای میستن ...

از لایه لایه خاکی که به مرور زمان روی ما میشینه دلمون میشکنه

از این که اسممون از یادا میره دلمون میشکنه

اون موقع دلمونو خوش می کنیم به استخوان بودن ...

به هیچ بودن...

به خاک بودن...

به مورچه ها و مار ها و موش ها...

ما آدما چه زود  دلمون خوش میشه

مثل بچه هایی که هنوز نمی فهمن

ما اشرف مخلوقاتیم و خوش به حالمونه

ما خیلی خوبیم؟!

حواستونو جمع کنید  اگر شکلو شمایل آدما رو دارید معنیش این نیست که واقعا آدمید دلتونو بی خودی خوش نکنید...

دلمون خوشه....